as sky falls


as sky falls
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
سلام! مایل هستین با ما تبادل لینک کنین؟ اگه میخواین اول ما رو با اسم ღriant girlsღ و با آدرس riantgirls.LXB.ir لینک کنین. بعدش فرم زیر رو پر کنین تا لینکتون برای ما فرستاده بشه. ممنون.





لینک های ویژه

هدیه ابی(قسمت 6)

 

6-0....!!!!آبروی هرچی بارساییه بردم!!!!جلو چشم خودم گچ دیفار بهم 6 تا گل زدwww.sheklak.tk....

اخه باید به منم حق بدین....سهیل خدای فوتباله....هیچکس نتونسته ازش ببره....فقط احسانه که تونست یه بار ازش ببره.....اونوقت ازم توقع دارین بتونم بهش گل بزنم؟؟؟؟محاله....(منم حالا دارم پیاز داغشو زیاد میکنماااا شماها زیاد جدی نگیرین....)

تازه....این فوتبالای ps3 هم که واقعا 90 دیقه طول نمیکشن....نیم ساعته بازی تموم میشه....

الان نیمه دومه....دیقه 60....من دارم تمام تلاشمو میکنم وارد زمینش شم....ولی نمیشه....عوضی....یه کم رحم کن به من.....تو از گوچگولوییت داره فوتبال بازی میکنی.....من فقط یه ساله شروع کردم....اونم به طوری که سجادو 4-2 میبرم....نمیتونم 6-1 از سهیل ببازم!!!!فقط یه گل میخوام....یه دونه.....یه گل کوچولو.....حتی از محوطه جریمه...

بمیری سهیلwww.sheklak.tk....اصلا نمیذاره وارد زمینش شم!!!بیشور زمینو هم بارونی انتخاب کرده.....

دیقه 80.....وای...الانه که ببازم....گل هفتم رو هم میزنه....7 تا گل از گچ؟؟؟؟دیگه نوبره.....

توپ دست منه(منظورم اینه که زیر پای منه!!!)....وارد زمینش میشم....وارد زمینش میشم؟؟؟؟جاااااااااااان؟؟؟ من رفتم تو زمینش!!!هیسسسسسسسسسس....بذارین تمرکز کنم....

وارد محوطه جریمه میشم....و.....باورم نمیشه....گ گل شد!!!!

-دختر عمه گل زد!!!!(دردو دختر عمهwww.sheklak.tk....)

م...من گل زدم؟؟؟گل زدم!!!!از جام بلند میشم و با خوشحالی چن بار میپرم هوا....یوهووووووو....دیگه عضو میشم!!

من ....سارا....اولین دختره عضو گروه پسرای اینجا!!!!....خب حالا!منم چه شلوغش کردم...

ولی خدایی باخت ضایعی داشتم.....

سهیل و احسان زیر لبی یه چیزایی میگن.....البته من فقط زبون ادم میفهمم!!!!نه زبون اینارو....!!!!

ارمان هنوز تو نخ کتابه اس....من نمدونم این کتابه چی داره که ولش نمیکنه؟؟؟امیر محمد با اینکه اهنگ گوش میکنه،اما حواسش به ما هم هس....سجاد و سامان هنوزم دارن psp بازی میکنن....

ps3 رو خاموش میکنم....:خیل خب...دیدین که گل رو....پس دیگه حرفی نیس؟؟؟

احسان با دلخوری از اتاق بیرون میره و تصمیم گیری رو به سهیل میسپاره....(تو دلم بهش زبون درازی میکنم)

-بچه ها جم شین....

سهیل و پسرا با هم یه حلقه درست میکنن....از همون حلقه ها که بازیکنا قبلل از شروع بازی درس میکنن....سهیل یه چیزایی بلغور میکنه که من نمیفهممwww.sheklak.tk.....اون بالا هم گفتم که....من فقط زبون ادمیزاد بلدم!!!

فک کنم داره جریانو براشون توضیح میده....حوصله ام سر رفته....چن دیقه دیگه زیر پام زمین فوتبال سبز میشه....حلقه رو باز میکنن(چه عجب!!!!)سهیل جلوی بقیه وایمیسه....

-ام....طبق قانون گروه ما...هرکی بتونه آزمونو رد کنه،عضو این گروه محسوب میشه(این مثلا لفظ قلم حرف زدنش بودااا)با تاسف فراوان....باید اعلام کنم که....(د بگو دیگه خبرت بیاد ایشالا)...به گروه ما خوش اومدی!!!www.sheklak.tk

 و دستشو میاره جلو تا دست بده....من که عمرا باهاش دس بدم....در عوض با بیخیالی(طوری که فک کنه دستشو ندیدم)به طرف سجاد میرم....اشنایی دارین که؟؟؟همون مصیبت خودمون....:

دیدی بالاخره اومدم؟؟؟سوز به دلت.....و براش زبونمو در میارم....

ارمان psp  رو از دست سامان میقاپه و به سرعت از اتاق خارج میشه....سامان و سجاد هم به دنبالش....حالا من موندمو سهیل و امیر محمد....نه....فقط منو امیر...سهیل با گفتن:برم سراغ احسان،از در بیرون میره....امیر محمد هم با بیخیالی (درحالی که داره موبایلشو میذاره تو جیبش)از اتاق بیرون میره....

چشم ندارن ببینن یه دختر اومده تو گروهشون....به غرورشون بر خورده الان....چن وخ دیگه هم نیو رو میارم تو گروه....من 3 سالی میشه که دارم سعی میکنم عضو اینا باشم....هر وخ اذیتم کردن گریه نکردم....یا مسخره ام کردن و بیشتر اوقات سرکارم گذاشتن،نرفتم به مامان بگم....اصلا یه دختر گلی ام من....

ولی خب....حالا دیگه عضوی از گروهم....اخ.....

تازه متوجه میشم که چقد گشنمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!www.sheklak.tk

قرار بود سمیرا برام یه چیزی بیاره کوفت کنم....نه،کوفت چرا؟؟؟بخورم!!!!این چه طرز حرف زدن با خودمه؟؟؟بی ادب شدماااا.....کمال همنشینه دیگه....

مردم از گشنگی....برم همون بیسکوییتم رو بخورم....و با عجله از اتاق خارج میشم و به اتاق خودم میرم....معرفی میکنم:اتاقم!!!!اتاق،دوستان....دوستان،اتاق!!!!خوشبختم!!!!خب دیگه....با هم اشنا شدین....

همین که به طرف کیفم(که یه گوشه کنار کمدم افتاده)میرم،نیو میاد تو و درو میبنده و قفل میکنه....خبر مرگم همیشه کلیدو توی قفل میذارم.....و کلیدو میذاره تو جیبش....

-ااااااا....نیو این چه کاریه؟؟؟چرا درو بستی؟؟؟؟بده ببینم کلیدو....

و به طرف نیو میرم که به در تکیه داده....از دستم در میره و میگه:

-سارا بیخیال شو....نمیذارم از اتاق بیرون بری.

همینجوری که دنبالش میکنم:اخه چرااااااااااااااااااااااااا؟چمرا منو زندانی میکنی؟؟؟www.sheklak.tk

-خب دیگه.....یه امروزو باید تحمل کنی....تو مگه گشنه ات نبود؟؟؟؟باید تا حالا از خستگی غش کرده باشی.

روی زمین ولو میشم....راستم میگفت.....از صب خروس خون،تا حالا همش سروکله زده بودم....دیشب هم که به خاطر این ابله(که تا 3 نصفه شب اس میداد)دیر خوابیدم....پس.....گور بابای هرچی قفلو کلیده....

دوتا بالش از توی کمد دیواری اتاقم بر میدارم و یکیشو پرت میکنم رو کله ی اون دیفونه....اون یکیشم میذارم زمینو.....دیگه بقیه اش رو خودتون بگین....اره دیگه....دراز میکشم.....نیو که اوضاع رو امن میبینه،روی زمین ولو میشه....من نمیدونم این مهمونی چه دلیل بیخودی داره که اینقد همه رو تو زحمت انداخته...اما حتما ارزششو داره که نیو اینجوری شده....فقط نیو هم نه....همه یه طوری شدن....نیو درست روبه روی من میخوابه....

همینطوری که نگاش میکنم....اروم اروم پلکام میوفته روهم.....امیدوارم خواب شیرینی داشته باشمwww.sheklak.tk....

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خب....این دفه هم تموم شد....میدونم....داستانم داره مسخره میشه....تو اخرش گیر کردم....

نظر یادتون نره.......بای تا بعد....www.sheklak.tk

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ، ،
برچسب‌ها: داستان عاشقانه , داستان قشنگ , هدیه ابی , قسمت 6 ,
[ دو شنبه 24 مهر 1391 ] [ 15:28 ] [ سارا ]
درباره وبلاگ
طراح قالب
امکانات وب